۱۳۹۱ شهریور ۱۷, جمعه

"لاییک" یعنی بد؟



فرض کنید در موضوعِ خاصی نظرِ مشخصی دارم. آیا به دور از تواضع—و به دور از واقع‌بینی—است که گمان کنم هر کس با من در آن موضوع اختلافِ نظر دارد لامحاله در گمراهی است؟ آیا اقتضای عقلانیتْ این است که شواهدِ خلافِ نظرم را بررسی کنم؟ آیا جوابِ این سؤال‌ها وابسته به موضوع و تابعی از میزانِ قوّتِ توجیهی است که برای نظرم دارم؟ می‌دانم که این سؤالاتْ معرکه‌ی آراء است، و من هم شخصاً تکلیف‌ام با خودم روشن نیست.

اما تقریباً برایم روشن است که این از آفاتِ اندیشه است که معتقد باشیم هر کس ایدئولوژی‌اش با ما متفاوت است لزوماً به لحاظِ اخلاقی هم شخصِ منحطی است. و به نظرِ من از نشانه‌های این آفت این است که نام‌های مربوط به ایدئولوژی‌های رقیب‌‌مان را چونان دشنام به‌کار ببریم. چیزی که مرا به یادِ این بحث‌ها انداخت مرورِ خطبه‌های امروزِ نمازِ جمعه‌ی  تهران بود. اگر خبرِ ایسنا دقیق باشد، آیت‌الله آقای سیداحمد خاتمی گفته‌اند "سیاستمداري که دروغ بگوید و افترا بزند فرقي با سیاستمدار لاییک ندارد".

۸ نظر:

  1. جسارتاً گمان می‌کنم مثلا اگر از همین فرد نظرش را پیرامون این گزاره بپرسیم که "هرکس ایدئولوژی‌ش با ما متفاوت است، لزوماّ به لحاظ اخلاقی هم شخص منحطی است"، همان موضع شما را می‌گیرد. یعنی می‌گوید لزوما این‌طور نیست. اما از آن‌جا پشتوانه اخلاق را دین دیده، می‌گوید: "اما اگر کسی ایدئولوژی‌ش اخلاق‌ستیزی باشد، لزوما از لحاظ اخلاقی هم شخص منحطی است." و این چیزی است که من و شما به‌راحتی می‌پذیریم.

    این گزاره از آن‌جا ناشی می‌شود که به عقیده او:
    1. لائیک دین را در سیاست بازی نمی‌دهد؛
    2. اخلاق هم هیچ پشتوانه‌ای به غیر از دین ندارد،
    پس در سیاست لائیک، اخلاق رعایت نمی‌شود.
    بنابراین ایدئولوژی لائیک یعنی اخلاق‌ستیزی در عرصه سیاست.

    گمان می‌کنم، جدال اصلی در این معرکه، آن است که اخلاق فراتر از دین است یا دین فراتر از اخلاق (یعنی گزاره 2) وگرنه جواب آیت‌الله خاتمی به این سوال که "هر کس با من در آن موضوع اختلافِ نظر دارد لامحاله در گمراهی است؟" قطعا منفی است.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. مقدمه‌ی این حکمِ شرطی را خوب نمی‌فهمم: "اما اگر کسی ایدئولوژی‌ش اخلاق‌ستیزی باشد، لزوما از لحاظ اخلاقی هم شخص منحطی است." برای من عجیب است که کسی بگوید "ایدئولوژیِ من اخلاق‌ستیزی است". نهایتاً ممکن است داوریِ من این باشد که ایدئولوژیِ او با اصولِ اخلاقیِ من در تعارض است. غیر از این، اینکه ایدئولوژیِ کسی با اصولِ اخلاقیِ من در تعارض باشد نتیجه نمی‌دهد که او *لزوما* از نظرِ اخلاقی منحط است. نتیجه در صورتی می‌شد حاصل شود که در تک‌تکِ مواردْ اخلاقیاتِ او متعارض با اخلاقیاتِ من باشد.

      این استدلالِ دومقدمه‌ای هم به نظرِ من نامعتبر است. نهایتاً چیزی که از آن دو مقدمه ناشی بشود این است که در سیاستِ لائیک *تضمینی نیست* که اخلاقیاتِ دینی رعایت بشود. آقای خاتمی دارند می‌گویند که کسی که دروغ بگوید و افترا بزند فرقی با سیاستمدارِ لائیک ندارد—یعنی می‌گویند که سیاستمدارِ لائیک دروغ *می‌گوید* (و نه فقط اینکه ممکن است بگوید).

      حذف
    2. این استدلال دوسطری در دفاع از همان گزاره است. از نظر آقای خاتمی، لائیک دین را در سیاست بازی نمی‌دهد. اخلاق پشتوانه‌ای به‌غیر از دین ندارد. پس لائیک اخلاق را در سیاست بازی نمی‌دهد (کمی استدلال‌م را تعدیل کرده‌ام).

      از نظر وی، فرد مقابل با اصول اخلاقی شما مخالف نیست. اصلا قائل به اصول اخلاقی در سیاست نیست. به همین خاطر، کسی که در سیاست اخلاق را رعایت نکند، از منظر آقای خاتمی، شبیه یک لائیک است.

      فکر می‌کنم مسئله اصلی که محل تعارض مثلا من با آقای خاتمی می‌شود این است که او قائل است "فقط" دین پشتوانه اخلاق است و من مثلا قائل‌م که شاید اخلاق فراتر از دین است. پس ممکن است کسی در عرصه سیاست دین را به بازی نگیرد اما اخلاق را رعایت کند.

      طبق این نظر آقای خاتمی، اخلاقیات دینی و غیردینی نداریم. اخلاقیات فقط دینی است. به همین خاطر، آن استدلال نتیجه می‌دهد که "تضمینی نیست" که اخلاقیات رعایت شود.

      حذف
    3. این استدلال دفاعِ‌ خوبی از آن گزاره نیست. حتی اگر بپذیریم که اخلاق فقط مبتنی بر دین است، نتیجه نمی‌شود که فردِ لائیک که دین را—و لذا، علی‌الفرض، اخلاق—را در سیاست لحاظ نمی‌کند لزوماً کارهایش غیراخلاقی است.

      ظاهراً آقای خاتمی از این فراتر رفته‌اند که *تضمینی نیست* که فردِ لائیک (با مفروضاتی که گفتم) اخلاق را رعایت کند: به نظر می‌رسو که آفای خاتمی دارند می‌گویند که فردِ لائیک *حتماً* کارِ غیراخلاقی می‌کند (مثلاً دروغ می‌گوید).

      حذف
  2. بنابر آنچه در متن خبر آمده*، به نظرم، منظورش زیرِ سئوال بردنِ دین در عرصه‌ی سیاسی است. که سیاستمداری اگر این کار را بکند ـ به دستورات دین عمل نکند ـ، لاییک است و دین را از سیاست جدا کرده است؛ در حالی که به نظرش این‌گونه نباید باشد. به نظرم می‌رسد که لاییک را به معنای خودِ کلمه به کار برده است.
    (دروغ‌گویی را دینی دیده، نه اخلاقی. که فکر می‌کنم به زعم ایشون: هرچی دین بگه.)

    *«در عرصه سياسي يك سياست‌مدار متدين دينش را زير سوال نمي برد تا رقيب خود را از صحنه كنار بزند»

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. جمله‌ی * را رو خوب نمی‌فهمم. در هر صورت، آدمِ لائیک از جمله می‌گوید که دین نباید در سیاست داخل شود؛ از این نتیجه نمی‌شود که آدمِ لائیک به دستوراتِ دینی عمل نمی‌کند--نتیجه هم نمی‌شود که هر عمل‌اش بر ضد دین است.

      حتی اگر بدبودنِ دروغ‌گویی فقط حکمی دینی باشد (و بعید است که چنین باشد)، باز هم نتیجه نمی‌شود که سیاستمدارِ لائیک دروغ می‌گوید؛ بلکه نتیجه می‌شود که سیاستمدارِ لائیک مانعی برای دروغ‌گفتن نمی‌بیند. آقای خاتمی می‌گویند که سیاستمداری که دروغ می‌گوید و افترا می‌زند فرقی با سیاستمدارِ لائیک ندارد—تو گویی سیاستمدارِ لائیک لزوماً دروغ می‌گوید.

      حذف
  3. سلام و ببخشيد كه سخنى كه مى گويم ربط چندانى به بحث ندارد. اما أقاى احمد خاتمى آيه الله نيست. بسيار با ارفاق مى تواند حجه الاسلام و المسلمين باشد. گفتن ايه الله به خاتمى يعنى مثلا به من دانشجوى فوق ليسانس فلان رشته بگويى پرفسور. آيه الله سالها درس خوانده از چندين مجتهد معروف اجازه اجتهاد دارد... در ضمن هر آيه الله بالقوه يك آيه الله العظمى است. پيامدهاى احتمالى را كه حدس مى زنيد... حجه الاسلام خاتمى يا با نهايت لطف حجه الاسلام و المسلمين خاتمى

    پاسخحذف
  4. بدیهی است که لائیک یعنی بد، تازه شما کفِّ نفس به خرج داده‌ای وگرنه لائیک از فحش خواهرو مادر هم بدتر است. همین اقای احمد خاتمی در اینجا
    http://www.entekhab.ir/fa/news/32884/%D8%A7%D8%AD%D9%85%D8%AF-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%D9%81%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%8A%D8%AA-50-%D8%B4%D8%A8%DA%A9%D9%87-%D9%85%D8%A7%D9%87%D9%88%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%A7%D9%8A-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3%D9%8A-%D8%A8%D8%A7-%D9%85%D8%A3%D9%85%D9%88%D8%B1%D9%8A%D8%AA-%D9%81%D8%B3%D8%A7%D8%AF-%D8%A7%D8%AE%D9%84%D8%A7%D9%82%D9%8A-%D8%B6%D8%B1%D8%A8%D9%87-%D9%85%D8%B4%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%D8%A8%D9%87-%D8%A7%D9%86%D9%82%D9%84%D8%A7%D8%A8
    می‌گوید:
    "دو نوع هنر اعم از متعهد و هنر نامتعهد وجود دارد؛ هنر نامتعهد هنری است که غربی ها از آن سخن می گویند و تعریف هنرمند از نظر آنان، تعریف لائیک است و قطعا چنین هنری مایه سقوط است."
    به بیان آن یکی آقای خاتمی واضع نظریه‌ی گفتگوی تمدن‌ها، لائیک یعنی بی‌اعتقاد به مردم. ایشان در این لینک:
    http://www.iqna.ir/fa/news_detail.php?ProdID=182801
    می‌فرمایند: "گرانيگاه و نقطه عطف انقلاب اسلامی كه هم مردمی است و هم اسلامی، اين است كه حاكميت مردم را به خودآنها سپرده است. فكر می‌كنم نقطه مهم تفاوت ميان تفكر اصلاحی با تفكر لائيك يا تفكر خاصی كه به مردم، انقلاب اسلامی و امام خمينی هم اعتقاد ندارد و می‌خواهد خودش را به نام تفكر اصلی اسلام تحميل كند در اين نقطه اساسی است."
    در لینک زیر
    http://news.gooya.com/politics/archives/004948.php
    می‌توان دید که ازنظر حقوقدانِ سخنگوی شورای نگهبان قانون اساسی، لائیک همردیف چیست:
    "مردم و جامعه از شوراي نگهبان انتظار دارند تا به عنوان ناظر امين، از نفوذ افراد فاسد، وابسته‌گرا، قانون‌شكن، سكولار، لائيك، معتاد، دزد و قاچاقچي جلوگيري كند."
    و ما ساده‌دلانیم که خیال می‌کنیم این سخنان ممکن است مبنایی از منطق داشته باشد یا عقلانیت و اخلاق و یا حتی دین. عزیز دل برادر، لائیک فقط ناسزاست. آقای معین وزیر اسبق علوم در مورد یکی از استادان برجسته‌ی فیزیک شریف گفته بود: "تا من زنده‌ام نمی‌گذارم این بچه‌...ک.نی کمونیست برگرده دانشگاه." لائیک یک چیزی است توی مایه‌های همون حرف آقای معین.

    پاسخحذف