۱۳۸۹ اسفند ۲, دوشنبه

ترغیبِ از-راهِ-دورِ دیگران به حضورِ سبز



این روزها به صفحه‌های فیس‌بوکِ دوستان‌ام که نگاه می‌کنم می‌بینم که دیوارِ برخی‌‌شان پر از تبلیغاتِ سبز است و پر از ارجاع به مطالبی، با درجاتِ مختلفی از نزدیکی به حقیقت، در موردِ اخبار و شایعاتِ مربوط به بیست‌وپنجمِ‌ بهمن و اولِ اسفند. غالبِ دوستانی که دیوارشان این‌گونه است ساکنِ ‌ایران نیستند.

ایرانیِ ساکنِ خارجی که نقاشیِ سبزِ "ما بی‌شماریم" را بر دیوارِ صفحه‌ی فیس‌بوک‌اش می‌چسبانـَد دارد چه می‌کند؟ البته یک تبیینْ این است که کسی که دور است و دل‌اش اینجا است احتمالاً این تنها کاری است که می‌تواند بکند—مثلِ من که شاید در گوشه‌ی عکسِ پروفایل‌ام پرچمِ مصر بگذارم، یا مثلاً جـِری کوئن که مرد شاید عکس‌اش را می‌گذاشتم بر دیوارم.

تا اینجای کار البته که اشکالی ندارد (بعد از این‌اش هم شاید اشکالی نداشته باشد؛ این قدر هست که با سلیقه‌‌ی من سازگار نیست). اما چه می‌شود گفت اگر که این کارها به قصدِ ترغیبِ حضورِ کسانی در خیابان باشد؟ و انتشارِ تصویرِ نوشته‌ی "همراه شو عزیز" با ذکرِ تاریخ، یا انتشارِ "چرا باید اول اسفند به خیابان بیاییم؟"، آیا جز ترغیب به شرکت در تظاهرات است؟

فعلاً هدف‌ام این نیست که بگویم که به نظرم کارهای اعتراضیِ این بیست ماهِ اخیر (از جمله کارهای آقایان موسوی و کروبی) اخلاقی و عقلانی بوده است یا نه. می‌خواهم وضعِ ذهنیِ کسی را بفهمم که بیرون از ایران نشسته است و سعی می‌کند دیگران را به شرکت در اعتراضاتِ خیابانی و غیرخیابانی ترغیب کند. (و گاهی شدیدتر از ترغیب: دوستی می‌گفت که همین دیشب آشنای خارج‌نشینی در گفت‌وگویی در فضای مجازی با عتاب از او پرسیده "تو چرا شب در خیابان نماندی؟")

برای من جالب است که این ترغیب‌کنندگانْ نوعاً تصاویر و خبرهایی منتشر می‌کنند حاکی از اینکه با شرکت‌کنندگان در اعتراضات به‌شدت برخورد می‌شود: گزارش‌های این دوستان پر است از ذکرِ گازِ اشک‌آور و باتون و گلوله. (و احتمالاً هر کس که بعد از مدتی دورازایران‌بودن به ایران آمده باشد می‌داند که نوعاً اوضاعِ داخل بسی ملایم‌تر از آنی است که بالاترین و صدای امریکا تصویر می‌کنند.)

جریان چیست؟ به نظرم در نظرِ بعضی دوستانِ خارج‌نشین شاید چیزی شبیهِ این باشد: "در ایران نظامِ ظالمِ غیرمردمیِ خشنِ خونریزی حاکم است، و خوب/واجب است که ساکنانِ ایران با این نظام مبارزه کنند. ما خارج‌نشینان هم اطلاع‌رسانی و تشویق می‌کنیم."

اما سؤال‌ام این است: اگر حکومتِ ایران بد و ظالم است، چرا نمی‌آیید شخصاً مبارزه کنید؟ شاید وجوب‌اش کفایی است و عملِ دیگران تکلیف را از شما ساقط می‌کند؟ شاید شما رهبریِ جنبش را به عهده گرفته‌اید و خلقِ قهرمان نباید که از راهنمایی‌تان محروم شود؟ شاید عذرِ واقع‌بینانه‌تری دارید: دخترخاله‌ی همسایه‌تان را یک بار گرفته‌اند و شما با ایشان از طریقِ ئی‌میل مکاتبه داشته بوده‌اید و محقـَق است که به محضِ ورود به کشور بازداشت‌تان
می‌کنند و تحتِ آزار و اذیت قرار می‌گیرید؟ یا شاید این شیردلی که شمایید ترسی از شکنجه و تجاوز و اعدام ندارید، اما دوست ندارید تحصیلات‌تان ناتمام بماند؟ یا نگرانِ این هستید که در این ایامی که در محبس خواهید بود شغل‌تان را از دست بدهید؟ یا یکی از نزدیکان‌تان اضطراب دارد واخلاقاً موظف هستید باعثِ نگرانی‌اش نشوید؟ اما، پس، چه کسانی را دارید به تظاهرات ترغیب می‌کنید؟ این بی‌شمارانِ بیداری که قرار است به خیابان بیایند آیا آشنای دستگیرشده ندارند؟ شاغل یا دانشجو نیستند؟ نزدیکان‌شان نگران نیستند؟ جان‌شان کمتر از جانِ شما عزیز است؟ در شکنجه کمتر از شما درد می‌کشند؟

ادعا می‌کنم که به آزادیِ بیان معتقدم. به نظرِ من هر کس حق دارد نظر و احساس‌اش را به هر شکلی که بخواهد بیان کند—با حرف یا نقاشی یا رقص، مستدل یا غیرمستدل. فقط خواستم بگویم که درک نمی‌کنم چه می‌گذرد در ذهنِ کسی که دور از خطری (که خودش ادعا می‌کند شدید و واقعی است) نشسته است و انتظار دارد دیگران واردِ معرکه بشوند. ابرازِ ناراحتی‌ام اصلاً نشانه‌ی این نیست که اگر قدرت می‌داشتم مانع از کاری می‌شدم که دارم در موردش ابرازِ ناراحتی می‌کنم.


۳۰ نظر:

  1. جانا سخن از زبان ما می گویی.

    پاسخحذف
  2. سلام
    به نظرم این استدلال درستی نیست که "اگر راست می گویید چرا خودتان نمی آیید"
    ممکن است حتا من داخل کشور باشم و بگیرید به خاطر ترس نتوانم در حرکات اعتراضی شرکت کنم. ولی اگر استدلال کنم که بقیه باید بروند و نترسند و غیره، کسی نمی تواند با توسل به اینکه چرا خودم نمی روم بگوید که استدلالم درست نیست. درواقع این دو گزاره "باید اعتراض کرد" و "من خودم اعتراض نمی کنم" ربطی به هم ندارند و نباید از دومی به عنوان دلیلی بر رد اولی استفاده کرد.

    پاسخحذف
  3. ناصر،

    سلام. با شما موافق‌ام که اینکه کسی کاری را نمی‌کند نشان نمی‌دهد که حرف‌اش در موردِ وجوبِ آن کار غلط است؛ بحث‌ام درباره‌ی این است که رفتارِ چنین کسی را نمی‌پسندم.

    پاسخحذف
  4. ظاهرا که چیزی بیش از ناراحتی در نوشته تان موج می زند. اظهار نفهمی از چنین عملی کرده اید

    فقط خواستم بگویم که درک نمی‌کنم چه می‌گذرد در ذهنِ کسی که دور از خطری (که خودش ادعا می‌کند شدید و واقعی است) نشسته است و انتظار دارد دیگران واردِ معرکه بشوند

    پاسخحذف
  5. مشتاقم نظرتان را درباب اخلاقی بودن و یا نبودن کارهای معترضین در20 ماه اخیر بدانم! پیشتر نیز در باب اخلاقی بودن اعمال سیاستمداران از شما چیزهایی خواندده ام. فارغ از اینکه اخلاقی بدانید این اعتراضات سرکوب شده را یا نه، برایم بسیار جالب است که اعمال سیاستمداران را در قالب الگوهای اخلاقی صاف و بیغش می¬نگرید! البته خوب است که چنین باشد. ولی آرمانگرایانه و غیرواقع¬نگرانه است. عالم واقع مقدمات عمل را اینچنین سخاوتمندانه در اختیارمان نمیگذارد که در کتب اخلاق می یابیم (بگذریم از موقعیت های دشوار تئوریک که نظریات اخلاقی را از هم جدا میکند). بنده ممکن است مثلا به نادرستی تجمع 1 اسفند معتقد باشم ولی نه در چارچوب درس هایی که از فلسفه اخلاق آموخته ام!

    پاسخحذف
  6. ببین یه چیزی که هست انقدر هیچ کاری نمی‌کنن هم نیستن ... اول ولی باید این رو بگم که من خودم خارجم و جزو دسته‌ای هستم که با این ترغیب مخالفم و اگه هم صحفه فیس‌بوکم دیده بشه یک تا لینک سبز هست : شعر گلشیفته فراهانی ، و با این صحبتت که اوضاع اون‌جوری که صدا آمریکا و بی‌بی‌سی و بالاترین و اینا نشون نمی‌دن نیست چون خب مثه اینه که تو بگی چرا تو یه فیلم زندگی عادی رو نشون نمی‌دن یا اغراق می‌کنن؟ خب یه چیزی باید باشه دیگه که یه برانگیختگی ایجاد کنه. ولی اونایی که خارج هستن هم نگران مملکت هستن و در حدی که می‌تونن دارن کمک می‌کنن، هر سایتی بودجه کم میاره از این ور که ساپورت می‌شه... و تبلیغاتشون صرفاً جهت اطلاع رسانی چیزی که از داخل ایران نمی‌تونه به خوبی انجام شه !‌ و یه چیز دیگه‌ای هم که هست اینه که اونام به موقعش ایثار خواهند کرد ولی نمی‌تونن که الان به صورت کله‌خرانه همه چیز رو این‌جا ول کنن برن ایران!‌ کسایی که تبلیغ می‌کنن مطمئن باش همه فکر و ذکرشون اون‌جاست و انگیزه برگشت دارن و اگه بشه تحولی کرد مطمئن باش که پیش‌گام خواهند بود ... ولی وسواست رو درک می‌کنم و بهت حق می‌دم ولی قضاوتت ناقصه!

    پاسخحذف
  7. نویسنده این مقاله با زیرکی تمام سعی دارد هدف اصلی مقاله خود را زیر چند سوال درست و مقادیری منطق بافی پنهان کند. هدف اصلی وی تقسیم ایرانیان به دو گروه (خارج نشین و داخل نشین) است و بدون اینکه رک منظورش را بگوید این موضوع را القا می کند که گروه اول نباید در کار گروه دوم دخالت کنند. این همان کاری است که دولت ایران در 30 و اندی سال گذشته کرده (خودی و غیر خودی) و تا قیل از پیدایش جنبش سبز عملا موفق بوده.

    پاسخحذف
  8. موضوع مهم اینجاست که جمهوری اسلامی اقدام به فیلتر اینترنت، ارسال پارازیت بر روی امواج ماهواره، و بستن تمامی روزنامه های داخلی کرده تا دسترسی مردم به اخبار واقعی و درست را سلب نماید. ایرانیان خارج از کشور تنها منبع باقی مانده و موجود است که آنها عملا قادر به کنترل آن نیستند و امثال این دوست عزیز مقاله نویس دانسته یا ندانسته سعی در بستن این آخرین روزنه موجود می کنند

    پاسخحذف
  9. کاوه
    در این احساس که "به لحاظ اخلاقی" باید دیگران را با احتیاط بیشتری به موقعیتی خطرناک ترغیب کرد وقتی خود از آسیب‌های آن موقعیت دوریم، کاملا با شما موافقم.
    تصورم می‌کنم با کامنتی که گذاشتید، کاملا متوجه نقطه نظر شما شده‌ام و حدس می‌زنم از این پرسش که "اگر حکومتِ ایران بد و ظالم است، چرا نمی‌آیید شخصاً مبارزه کنید؟" بیشتر انتظار پاسخی را دارید که بگوید در ذهن چنان کسی چه می‌گذرد (همانطور که خودتان با کلمات تلخ‌تری گفته‌اید :) ).
    به هر ترتیب احترام زیادی برای‌تان قائل هستم و ملاحظات و حساسیت‌های اخلاقی‌تان برایم بسیار بارارزش است.

    پاسخحذف
  10. من در فیس بوک یه جامعه آماری نزدیک به ۶۰۰ نفری رو میشناسم ... از این جامعه تعداد تقریبا ۱۰ نفر کسانی هستند که اخبار مربوط به ناآرامی های ایران رو به اشتراک میگذارند ... از این جمع ۱۰ نفری ۹ نفر در خارج از ایران زندگی میکنند که از این ۹ نفر ۵ نفر سابقه محکوم شدن در دادگاه های انقلاب دارند و مدتی رو هر کدوم در اوین و زندانهای مشابه گذروندن ... از این ۹ نفر ۶ نفر قصد صد در صدی در بازگشت به ایران دارند و از ۳ نفر باقیمونده یک نفر همین حالا به ۱۰ سال حبس تعزیری محکوم شده ...
    مقاله بالای شما این حس رو منتقل میکنه به دیگران که کسانی که خارج از ایران چنین فعالییت هائی میکنند در صورت حضور در ایران چنین نمیکردند ... در صورتی که جامعه آماری من نشون میده که اکثر این افراد از افرادی بودند که بیشترین هزینه ها رو تا به حال زندگیشون در این زمینه کردند ... و از دادن هزینه های بیشتر هم ترسی ندارند
    چندی پیش در جمعی چند ده نفری بودم و از اتفاق گفتگو بر سر همین بود ... از کسانی که خارج از ایران هستند تمام کسانی که در اون جمع بودند و مطمئن نبودند که در صورت حضور در ایران تا چه اندازه حاضر به پرداخت هزینه هستند میگفتند که به همین علت باز اشتراک گذاری اخبار و یا شانتاژ ها خودداری میکنند ...

    "اما سؤال‌ام این است: اگر حکومتِ ایران بد و ظالم است، چرا نمی‌آیید شخصاً مبارزه کنید؟ شاید وجوب‌اش کفایی است و عملِ دیگران تکلیف را از شما ساقط می‌کند؟ شاید شما رهبریِ جنبش را به عهده گرفته‌اید و خلقِ قهرمان نباید که از راهنمایی‌تان محروم شود؟ شاید عذرِ واقع‌بینانه‌تری دارید: دخترخاله‌ی همسایه‌تان را یک بار گرفته‌اند و شما با ایشان از طریقِ ئی‌میل مکاتبه داشته بوده‌اید و محقـَق است که به محضِ ورود به کشور بازداشت‌تان کنند و تحتِ آزار و اذیت قرار بگیرید؟ یا شاید این شیردلی که شمایید ترسی از شکنجه و تجاوز و اعدام ندارید، اما دوست ندارید تحصیلات‌تان ناتمام بماند؟ یا نگرانِ این هستید که در این ایامی که در محبس خواهید بود شغل‌تان را از دست بدهید؟ یا یکی از نزدیکان‌تان اضطراب دارد واخلاقاً موظف هستید باعثِ نگرانی‌اش نشوید؟ اما، پس، چه کسانی را دارید به تظاهرات ترغیب می‌کنید؟ این بی‌شمارانِ بیداری که قرار است به خیابان بیایند آیا آشنای دستگیرشده ندارند؟ شاغل یا دانشجو نیستند؟ نزدیکان‌شان نگران نیستند؟ جان‌شان کمتر از جانِ شما عزیز است؟ در شکنجه کمتر از شما درد می‌کشند؟"

    افرادی که در پاراگراف بالا شما باز نمودید ، بنا بر گروه آماری من ... حاضر به پذیرفتن خطر به اشتراک گذاری اخبار هم نیستند ... آنچه که من تا به حال دیدم اینه که هر چه قدر انسانها از مرکز دعوا دورتر میگردند ترسشون از برآمد فعالیت هاشون هم بیشتر میشه ... بیشتر کسانی که در صورت حضور در ایران حاضر به پذیرفتن خطر نیستند در خارج هم حاضر به پازیروفتان خطر به اشتراک گذاری اخبار هم نیستند
    در انتها من این نتیجه رو میگیرم که نحوه تحلیل شخصیتی شما از گروهی که تحلیل میخواستید بکنید به کلی نا منطبق با واقعیت بوده

    پاسخحذف
  11. حرفی‌ که زدین شاید دغدغهٔ خیلی‌‌ها باشه، و متوجه میشم که شاید عده‌‌ای بیرون گود نشستن و میگن لنگش کن ، ولی‌ فکر می‌کنم اون عده‌ الزاماً آدمهایی نیستند که خارج از ایران زندگی‌ میکنند

    پاسخحذف
  12. شاید خوندن این متن داریوش هم بد نباشه:
    http://blog.malackut.org/archives/2011/02/post_2132.shtml

    پاسخحذف
  13. من یک دانشجو هستم که تو کانادا درس می‌خونم.
    من هیچ کسی را شخصا ترغیب نکردم بره تو خیابان‌ها. تنها کاری که کردم به اشتراک گذاشتن ویدیو‌های درگیری‌های داخل ایران و اطلاع‌رسانی به دوستام در مورد برنامه‌های جنبش بوده -- فکر کنم قبول داشت باشی که اطلاع‌رسانی با ترغیب فرق داره.

    من تو بیشتر (اگه نگم تو همه) تجمعاتی که تو ونکوور تشکیل شدن هم شرکت کردم و ....

    این سوال برای من همیشه مطرح بوده که کسانی که تو ایران هستن چه فکری در مورد من و افرادی مثل من می‌کنن.

    به نظر تو، منی که الان این‌جا هستم چی‌کار باید بکنم؟

    پاسخحذف
  14. این کامنت رو به عنوان کسی میدم که هردو طرف قضیه رو دیده.

    گذاشتن یک عکس، به اشتراک گزاری اخبار و ... فقط برای هدفی که شما بیان کردید نیستند. دلایل دیگری هم ممکنه وجود داشته باشند. من خودم وسط این جریانات از ایران رفتم. یعنی آخر تابستون پارسال. برای همین از 2 طرف این ماجرا رو دیدم و نسبت بهش دید دارم. وقتی توی ایران بودم و میدیدم که دوستام که خارج از ایران هستند دارن اخبار رو به اشتراک میزارن یا عکس پروفایلشون رو عوض میکنن خیلی خوشحال میشدم به 3 دلیل:
    1- به فکر ما هستند و با این کار نشون میدن که از ایران رفتن ولی جدا نشدن
    2- وقتی شهرستان بودم خیلی از اخبار مخصوصا فیلم ها رو از طریق فیس بوک این دوستان میدیدم.
    3- این کار به دوستان غیر ایرانی ای که داشتند اطلاعات میداد. بارها میدیدم که دوستهای خارجی ازشون ترجمه اخبار رو میخواستند.

    تنها چیزی که من رو ناراحت میکرد کسانی بودند که اسم خودشون رو عوض میکردند و به من این حس رو میدادند که حتی وقتی ایران نیستند هم جرات رویارویی با حکومتی که دستش بهشون نمیرسه رو ندارند. با این حال سعی میکردم فکر کنم که لابد برای این کار دلایل خودشون رو دارند.

    برای همین وقتی اومدم اینجا هیچ وقت اسمم رو عوض نکردم، همیشه اخبار رو از منابع خبری موثق نقل کردم. تمام این کارها برای اطلاع رسانی و دلگرمی دادن به افرادی بوده که به خاطر مملکتم جونشونو به خطر میندازن و هیچ کدوم این کارها برای ترغیب کسی برای رفتن به خیابون نبوده.

    کسی که بخواد بره، کسیه که جونشو گرفته دستش. فعالیت فیس بوکی چند نفر رو انگیزه این آدم تاثیری نداره. همونطور که کسی که نخواد بره هیچ وقت با شیر کردن 4 تا عکس و خبر نظرش عوض نمیشه

    پاسخحذف
  15. با سلام،
    به نظرم حرفتان کاملاً بی ربط است. من وقتی که در ایران بودم تا روز عاشورا تمام تظاهرات را شرکت کردم و وقتی در خیابان بودم که ویزای امریکام توی جیبم بود. در حال حاضر هم فکر میکنم که ادامه تحصیلیم به همان اندازه رفتن به تظاهرات برای اینده کشور و مردم مهم است. از دوستانم هم دعوت میکنم که هم به تظاهرات بروند و هم اینکه برای ادامه تحصیل و کسب دانش و مهارت در حد جهانی در صورت امکان به کشورهای پیشرفته مهاجرت کنند. همین الان هم هر وقت که به کشور برگردم دوباره در تظاهرات شرکت خواهم کرد.
    فکر میکنم سیاه و سفید دیدن قضایا تنها کمک به ادامه حاکمان سیاه کشورمان است.

    پاسخحذف
  16. کاوه جان،

    راستش مدت زیادی نیست که مطالبت رو می‌خونم، ولی با همین سابقه‌ی کم انتظار این مطلب رو نداشتم.

    با توجه به اینکه تا همین ۲ ماه پیش خودم هم مثل شما ایران بودم و کمی چنین احساسی داشتم، ولی به جای ابراز «درک نکردن» سعی می‌کردم که ببینم چه می‌شه کرد، و خوب کارهایی هم شد.

    حالا که خودم شدم یکی از اون‌هایی که تعریف کردی، باید بگم که اون فقط ظاهر قضیه‌ست. دوستان کارهای خوبی کرده‌اند و می‌کنند، و اطلاع‌رسانی روی فیس‌بوک خیلی کاربردهای مهم دیگه به جز تشویق شما داخل‌نشین‌ها هم دارد، مهم‌ترینش ارتباطات خودمون.

    خلاصه اینکه، پیش‌نهاد می‌کند با دوستانت بیشتر در تماس شخصی باشی که بتونی احساس بهتری به قضیه داشته باشی.

    پاسخحذف
  17. با کلیت حرف شما گرچه موافقم اما این جمله تان :"نوعاً اوضاعِ داخل بسی ملایم‌تر از آنی است که بالاترین و صدای امریکا تصویر می‌کنند" بد روی اعصابم میرود... احتمالاً شما کجا زندگی میکنید؟ کنار شومینه؟ پاسداران، دولت یا فلامک شهرک غرب؟ من در تهران زندگی میکنم و در این یکسال و نیم تجمع اعتراضی ای نبوده که حضور نداشته باشم... چیزهایی دیدم که هیچ دوربینی نتوانست ثبت کند تا پایش به اینترنت و شبکه های فرنگی برسد... ۱۳ آبان پارسال کجا بودید؟ در کافه ای در جردن کافه اوله میل میفرمودید؟ من اما رد خون روی زمین کشیده شده ولیعصر سر زرتشت (روبروی قروشگاه قدس) از خاطرم نمیرود... هنوز کابوس کاکل خونی جوانی را می بینم که روز تحلیف رئیس جمهور انتصابی در خیابان سپهسالار عین حیوان دم سلاخی از جلوی یکی از کفاشی ها خِرکشش کردند تا ون نیروی انتظامی... کاش زنده باشد.بایت عفونت ریه از فرط گاز اشک آور و فلفل دو باراز شستشوی ریه کرده ام...من چیزهایی دیدم در این یک سال و نیمه که فقط کسی که کف این خیابانها بوده دیده و حس کرده... راستش این نگاه از پشت پنجره شما باعث میشود باقی حرفهاتان را جدی نگیرم.

    پاسخحذف
  18. «غالبِ دوستانی که دیوارشان این‌گونه است ساکنِ ‌ایران نیستند.»
    آیا نویسنده‌ی همیشه‌فاضلْ از شدت پرده‌وری (فلترینگ) سایت‌ها در ایرانِ این‌روزها آگاه است؟ طبعاً بی‌اطلاع نیست. پس، آیا این‌که، رندانه، مغالطه‌اش را روی عدمِ تقارنِ تعداد کاربرانِ "شایعه‌پراکنِ سبز" در داخل و خارج کشور بنا می‌‌کند، نتیجه‌ی غفلتِ عامدانه از وجود فیلترینگ شدید و فضای ناامنِ این‌روزهایِ کشور نیست؟ آیا نویسنده‌ی دانشمندْ به این نکته دقت کرده که اگر امکان دسترسی آزادِ کاربرانِ داخلِ کشور به فیس‌بوک فراهم بود و یا کاربرانِ مقیمِ داخل -که قاعدتاً با اسم واقعی‌شان در فیس‌بوک حاضرند- از نتیجه‌ی انتشار فراخوان‌ها و سایر "شایعات" با اسم و شناسه‌ی خود بیم‌ناک نبودند، آن‌وقت ممکن بود کلِ ماجرای عدم تقارنِ کذایی از لونی دگر آید؟

    پاسخحذف
  19. سلام
    من هم یکی از افراد خارج نشین هستم که در مقاله تان عنوان کردی. باید بگویم که تا وقتی در ایران بودم در راهپیمایی ها شرکت کرده ام و در نتیجه با گذاشتن نماد سبز در فیس بوک به هیچ عنوان مطلبی که شما در مورد ما نتیجه گرفتید را درست نمی دانم.
    چیزی که هست بسیاری از دوستان چه داخل و چه خارج به خاطر محافظه کاری و تنها اندیشیدن به مصالح شخصی حتی حاضر نیستند هیچ نشانه ای از سبز بودن خود در فیس بوک بگذارند.
    در ضمن مگر تنها مباره ممکن حضور در خیابان است؟ به نظر من هرکس باید با توجه به امکاناتش تا جایی که می تواند تلاش کند. مثلا ما می توانیم با دسترسی آزاد به اینترنت پرسرعت حرکات متقابل در برابر حملات سایبری حکومت به منابع اخبار انجام دهیم و این ارزشش کمتر از حضور در خیابان نیست.
    راجع به جمله تان که ایران در امن و امان و آرامش است واقعا برایتان متأسفم. آیا باید به سرنوشت افغانستان در زمان طالبان دچار شویم تا تازه شما فکر کنید خبری هست؟
    آیا این همه تفاوت سطح زندگی با کشورهای غربی با منابع کمتر از ما و فشار روانی و اقتصادی بر مردم کافی نیست؟ نمی دانم آیا شما تجربه زندگی در خارج از کشور را دارید یا خیر؟ اما همین که برای ورود به هر سایت باید ساعت ها وقت بگذاری آیا مسئله بغرنجی نیست؟ شاید هم سطح توقع ما از زندگی بالاست که این همه آرامش داخل کشور ما را قانع نمی کرد.
    آیا این مسئله که باید برای نان درآوردن گزینش شوی و به هر کس و نا کسی که در جایگاه خدا نشسته اند جواب پس دهی، آرامش شما را به هم نمی ریزد؟
    رزقی را که خداوند به همه بندگانش از بی دین و دیندار عطا کرده است.
    در پایان به نظر من کسانی که این فرصت برایشان فراهم شده تا آزادی ها و امکانات خارج از کشور را تجربه کنند باید ایده ها برنامه های بیشتری برای کارهای عملی که می توانند با هم انجام دهند ارائه داده و در این راستا با هم هماهنگ عمل کنند.
    خارج نشینان لطفا به صفحه فیس بوک
    Green Anti Dictator Cyber Army
    مراجعه کنید.

    پاسخحذف
  20. http://www.facebook.com/note.php?note_id=10150101900074172&id=786439135

    پاسخحذف
  21. اول اینکه انتظار نداشتم این قدر کج سلیقه باشی!
    بعد هم وقتی برای یک مساله فرم بسته حل وجود ندارد می شود به روش های الهام گرفته از طبیعت "دکتر لوکسی" رو آورد!
    مهم ایجاد فضای پرسش در صفحات مجازی توسط افراد آشنا و قابل اعتماد برای دوستان و بستگان است. یک جور تمرین دسته جمعی حرف بقیه را شنیدن بدون بلند شدن رگ های غیرت و تعصب است.
    هیچ کس با یک پوستر متقاعد هیچ چیز نمی شود، ولی با خواندن کلام نافذ "سروش" در صفحه دوستش حس می کند که "دین آن چنان را آن چنان تر می کند."
    فیس بوک قطره قطره آب ریختن روی سنگ است.ربطی ندارد کجای نقشه باشی. ما فرسایش می خواهیم نه بولدوزر! "وائل غنیم" هم در امارات زندگی می کرد.
    از جانب خارج نشینی که پارسال کتک خورد، ماشین اش داغان شد، دوربینش را گرفتند و امسال تمام شب های درگیری تا صبح بیدار بود که خواهرکانش سالم به خانه برسند، ترکیب "اوضاع بسی ملایم تر" چهره یک بی غیرت را برایم تصویر می کند و حالم را به هم می زند.

    پاسخحذف
  22. سلام کاوه عزیز:

    1. با توسل به یک شرطی خلاف واقع میتونم ادعا کنم که اکثر خارجنشینانی که میشناسم اگر ایران بودند حتماً در اعتراضها شرکت می کردند.

    اما مهمتر:

    2. قیاس شما اصلاً درست نیست زیرا: دانشجوی ایرانی وقتی برای اعتراض به خیابان میاد صرفاً ادامه تحصیل خودش رو "در معرض خطر" قرار میده اما دانشجوی خارج نشین اگر برای شرکت در اعتراضات به ایران بیاد دیگه نمیتونه برگرده سر درسش، یعنی "قطعاً" آیندشو از دست میده.

    پاسخحذف
  23. لبّ و لباب این مطلب کاملاً منطقی است: احساس ناخوشایندی و یا نفهمیدن حرکات عده ای که خارج نشسته اند و بقیه را به کاری در ایران تشویق می کنند. اگر این مطلب حول همین محورها بسط پیدا می کرد خیلی متین می شد.
    اما کاوه به شیوه نامحترمانه (و از نظر من غیراخلاقی) وارد مباحثی می شود که بیشتر در حوزه ی نسخه ی غیرقابل انتشار می گنجد. من هم دوست ندارم اینجا وارد آن مباحث شوم و بیشتر می پسندم این وبلاگ ها فضای متفاوت اندیشیدن خود را حفظ کنند. اما بعضی خوشمزه بازی های بی نمک را دون شأن این وبلاگ و کاوه می بینم.
    اینکه کاوه می گوید "نوعاً اوضاعِ داخل بسی ملایم‌تر از آنی است که بالاترین و صدای امریکا تصویر می‌کنند،" بسته به این دارد کجا زندگی کنی و دوستانت که باشند. بیست پنج بهمن در تهران هم تظاهرات بود، هم ولنتاین، هم زندگی روزمره ی فارغ از آن هردو. من با کلی آدم از هر سه گروه حرف زدم و روایت های هیچ دو نفری (حتی افراد هم گروه) از "اوضاع داخل" شباهتی به هم نداشت. آخر زندگی روزمره منی که نان و نوشم فراهم است چه ربطی دارد به آن که در میان زباله های میدان تره بار دنبال اقلام به درد بخور می گردد. برای من که یک کشیده هم نخورده ام، تعریف ملایمت با ساکنا کهریزک یکسان است؟
    برای من و تو که جایمان گرم است ترسیدن از بعضی چیزها که فقط داستانش را از منابع دست دهم شنیده ایم مسخره به نظر می رسید. برای همین راحت می توانی تسخر بزنی که فلانی می ترسد چون دخترخاله اش همچین (تسخرزدن البته عنوان محترمانه ای است و تیکه انداختن شاید مناسبتر باشد. افسوس خوردم که نثرت به لمپنیسم پهلو می زند).
    نمی خوام بپرسم این شکنجه و تجاوز و اعدامی که می گویی عده ای از آن می ترسند واقعی است یا موهومی. قرار نیست تو بدانی این ها را. همان طور که قرار نیست در مورد جکومت ظالم و بد بدانی. دانش و تجربه ی تو از "داخل" در حیطه های دیگری است. ارزش تو هم به همان حیطه های دیگر است. شاید، فقط شاید، یک دلیل، و فقط یک دلیل، که دوستان فیس بوکی خارج نشین تو چنین اند همین باشد. من در فیسبوک نیستم و نمی دانم شاید این خاصیت فیسبوک باشد (هرچند اخبار سایر کشورها نقش دیگری برای فیسبوک تصویر می کند.
    این نویزهای وسط نوشته هایت و ورود به حوزه ی غیرقابل انتشار در حالی که غیرقابل انتشاریون مجال نشان دادن نادرستی حرف هایت را ندارند از نظر من "اخلاقی" نیست.

    پاسخحذف
  24. کار به این حرف ها ندارم، می رم رو اصل مطلب:
    کلا به نظر من هر کس به فکر یک انقلابه جدیده، یک کودکه یا یک جوان. خلاصه تا پیر شدن فاصله داره. الا اینکه خیلی تحت فشار باشی که البته اون وقت دیگه مجالی برای نقدو ابرام و تصمیم گیری نیست خودت پا می شی مثل لیبی امروز. و الا حماقته. کلا خیلی از دوستان و می بینم که سر سودایی دارند و عشق مبارزه! پراستعداد ولی خام.
    توصیه م به اکثر کامنترهاست: خامی نکنید و جوونی رو در فضای سیاسی ایران حرام نکنید. باور کنید اگر خوب بیاندیشم حتما موقعیت های سالم تر و جذاب تر و پورشورتری برای ایجاد تنوع و هیجان در زندگیمون خواهیم یافت. که حال کنیم...
    ادعای ترسو نبودن و ضد انقلاب بودن نمی کنم. ولی این حرف ها رو از روی ترس و انقلابی بودن هم نمی زنم.

    پاسخحذف
  25. خشک و تر را با هم سوزاندی رفیق. جوانمردی نیست.

    پاسخحذف
  26. من ساکن ایرانم و خودم شخصا با اعتراضات خیابانی موافق نیستم. اما اخبار اعتراضات رو منتشر می کنم. معمولا سعی می کنم بالاش بنویسم این اطلاع رسانی است و به معنی تشویق به حضور نیست. گاهی هم یادم میره.
    دلیلش هم اینه که بسیاری از دوستان و عزیزان و نزدیکان من در این تجمعات شرکت می کنند و من فقط حس می کنم با اطلاع رسانی و جلب توجه دیگران شاید بشه میزان سرکوب رو کمتر کرد یا دست کم به این دوستان هم هدف (گیرم که وسیله مان متفاوت باشد) کمک کرد از هزینه ای که می دهند فایده بیشتری ببرند.

    در ضمن من ایران نشین به هر حال محدودیت هایی در اطلاع رسانی دارم. یه خارج نشین می تونه با آزادی بیشتری همین منظور من رو براورده کنه. در لیست دویست نفری دوستان من در فیس بوک هم تنها کسانی اطلاع رسانی می کنند که خودشون در ایام حضورشون در ایران در تمام تجمعات شرکت کرده اند.

    پاسخحذف
  27. خیلی‌ها قبل به اشتراک گذاشتن ویدئوها و نت‌ها نیتی نکرده بودن. خب از اینکه ملت حضور بیشتری داشته باشن در اعتراضات خوشحال می‌شدن ولی دوست هم نداشتن که دوستانشون در ایران آسیبی ببینند. حالا همزمان هم خودشون رو مخاطب این نوشته می‌دونن و هم لحن تندش رو مستحق خودشون نمی‌دونن.

    پاسخحذف
  28. به نظرم بچه ها در بخش نظرات پاسخهای مناسبی داده اند... من خودم همین احساس را به خارج نشینان دارم،اما نه به آنهایی که مثلا سایت جرس و ندای سبز ازادی و ... را می گردانند و اطلاع رسانیشان در این حد گسترده است که اگر ایران بودند طبیعتا تا به حال دستگیر شده بودند و دیگر سایتی برای اطلاع رسانی نبود....ولی در مورد آنهایی که زندگیشان را می کنند و به ایران نمی آیند چرا، لج آور است... اما این را بدان که آنها هم در بیشمار کردن این تظاهرات نقش دارند و با این مطالب ممکن است بی منطق تر هایشان دست از همین اندک مبارزه بردارند.
    ضمن این که در صفحه فیس بوک من این طور نبود که بیشتر کسانی که تشویق به تظاهرات می کنند ساکن خارج باشند، بیشتر ایرانی ها و اتفاقا ایرانیهای زندان رفته، منتظر دادگاه، حکم کشیده و تازه آزاد شده بودند. اتفاقا برایم سوال بود که این خارجی ها حتی از سبز کردن صفحه فیسبوکشان هم ابا دارند و می ترسند.

    پاسخحذف
  29. رضا،

    می‌پذیرم (حتی: *پذیرفته‌ام*؛ مطلبِ بعدی را ببینید) که لحن‌ام به طرزِ نامناسبی تند بوده است. اما در اینکه کسی خودش را مخاطبِ این نوشته ببیند شاید نکته‌ای باشد. شاید قصدِ من برای کاری همیشه همانی نباشد که آگاهانه قبل از انجام‌اش نـیّت کرده بوده باشم. (فرض کن در جمعی نشسته‌ایم و کسی در حرف‌زدن اشتباه می‌کند. تذکر می‌دهم و تصحیح می‌کنم. مدتی می‌گذرد تا بفهمم که قصدم واقعاً تحقیرِ او بوده است، نه اصلاحِ اشتباه‌اش.)

    پاسخحذف
  30. مبارزه از داخل به معنی اسلحه برداشتن که نیست ایجاد ترافیک خیابانی و الله اکبر گفتن سر پشت بوم که شق القمر نیست داداش
    مسئله هماهنگ شدن همگانی شدن یک حرکت است و رساندن صدا به همه است که برای خیلی ها در ایران ترسناک است و قبول نمیکنند برو فیسبوک خیلی از بچه های ایران رو ببین هیچ اعلانیه هیچ خبر جمع شدنی توش نیست

    پاسخحذف